جدول جو
جدول جو

معنی خوش فطرتی - جستجوی لغت در جدول جو

خوش فطرتی
(خوَشْ / خُشْ فِ رَ)
خوش طینتی. خوش سرشتی. نیکونهادی. نیکوسیرتی
لغت نامه دهخدا
خوش فطرتی
پاک طینتی، خوش طینتی، خوش ذاتی، خوش قلبی، خیراندیشی، نیک نهادی، نیکونهادی
متضاد: بدذاتی، بدنهادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَشْ / خُشْ فِ رَ)
خوش طینت. خوش سرشت. خوش ذات. نیکونهاد. نیکوسیرت
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ رَ)
خوشگلی. خوش رویی. خوب صورتی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ رَ)
خوش طینتی. خوش فطرتی. خوب سیرتی. خوش باطنی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ فِ)
نیکواندیشگی. خوب فکری. نیک اندیشی. صحیح اندیشی
لغت نامه دهخدا
خوش ذات، خوش سیرت، خوش قلب، خیرخواه، نیک دل، نیک سرشت، نیک نهاد، نیکونهاد
متضاد: بدذات، بدسرشت، پست فطرت، بدنهاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ابتکار، قدرت ابداع، تدبیر، درایت
فرهنگ واژه مترادف متضاد